سکوت - محض خدا
92/11/19
11:44 ع
یارب
سلام یگانه ام
خیلی وقته چیزی ننوشتم.یادمه وقتی تصمیم گرفتم حرفهامو برایت بنویسم این وبلاگ را زدم تا وقتی کسی مطلبمو میخونه ...
دل مشغولیها وقتم برای برای نوشتن گرفته..
میدونی تازگیها یاد گرفتم حرفمو برایت ننویسم ،سرم را بالا میگیرم و حرفم را میگم.میشنوی؟
اگر میشنوی چرا جواب نمیدی؟اگر نمیشنوی چرا صدایم اینقدر گرفته؟
داشتم مطلب سیما بانو را میخونم دیدم نوشته بود چقدر قبلنا شروشور داشته ولی حالا نه...یه نگاه به خودم انداختم دیدم حرف دل منو زده..منم دیگه مثل قبل نیستم...شلوغ..پرهیجان...به گفته مامانم هرکی خونه نباشه مشخص نیست ولی تو که نباشی ...
چقدر عقب نشینی کردم..ساکت..مغموم..دلگیر..دیگه بود و نبودم یکی شده...چقدر بد..
چقدر بد..
کمکم کن..
دوستت دارم...راحله